19 شهریور نمایشگاه گل کرج
سلام دردونه ببخشید بازم نتونستم بقولم عمل کنم و وبلاگتو برات به روز کنم. واسه همین با تاخیر عکس های نمایشگاه گل رو برات می ذارم. خیلی دوست داشتم با بابایی می رفتیم اما خوب مجید حسابی درگیر کار بود و من چون خیلی دوست داشتم تو رو ببرم یه جایی که از جنسه خودت تصمیم گرفتم تنهایی ببرمت. یکم سخت بود اما خوب خوش گذشت. تقدیم به گل زیبای خونه ما آخه عسلچه عاشق این فیگورهاتم بالاخره به مامان افتخار یه عکس رو دادی جیگر طلا ای خدا از دست مامان یه دقیقه اون دوربین رو ول نمی کنه و اینجا هم عاشق این سنگها شده بودی و داشتی جمع می کردی که با خودت بیاریشون خونه ...