دختر پاییز
دخترم پاییز که شد رنگ عوض کردی، سفید و سفید تر شدی، قد کشیدی بیشتر از همیشه و صورتت از نوزادی درآمد.
این روزهای ماه چهارم زندگیت عجیب تند و با شدت بادهای پاییزی گذشت و رفت.
نازدونه من
این ماه خندیدی و نمک ریختی، آنقدر زیبا و شیرین شدی و حرکات جدید نشان دادی.
ناباورانه دو بار ماما گفتی و یک بار بابا.
همه را شناختی و عکس العمل نشان دادی و آنقدر ها ی دیگر که یادم رفت روزها را بشمرم و روزها بدون توجه به ما گذشتند.
و یک ماه دیگر از با هم بودنمان گذشت.
هیچکس باورش نمی شود تو همان دختر نحیف چهار ماه پیشی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی