آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

آرشیدا بانوی آریایی درخشان

8 ماهگی رویای شیرین من

نازدونه   نمی دانم این روزها شادم یا غمگین.می ترسم از تمام شدن روزهایی که دیگر تکرار نمی شوند. عزیزم، شیرینم، دلبندم حسابی شیرین شده ای .در این روزهای پایانی ماه هفتم زندگیت با ناباوری می نگرم رقصیدنت را. با هر صدایی زیبا می رقصی، وقتی از خواب بیدار می شوی می رقصی. و چه زیباست در نظرم                                این تکامل شیرینت مادر ...
23 اسفند 1391

کرم خاکی من

دختر شیرین من کارهای تو روز به روز جالب تر می شه.حیف که با این سرکار رفتن من خیلی از لحظات شیرینی رو که خلق می کنی نمی تونم ثبت کنم. اما تو مامان رو ببخش. وقتی بزرگ شدی می فهمی که برای راحتی تو من و پدرت چقدر تلاش کردیم و امیدوارم در اون روز مرا بخاطر این ساعاتی که تنهایی ببخشی. الحق که مامان جون چیزی کم نمی ذاره و من مطمئنم از من به تو بیشتر رسیدگی می کنه و خواهشم از تو اینه که وقتی بزرگ شدی قدر زحماتشو بدونی و اما امروز تو توی خونه مامان جون مثل کرم خاکی خزیدی.و همه رو به خنده وا داشتی. و تو به شدت باد داری بزرگ می شی دخترم و من روز به روز زیبایها و توانایی های جدیدی در تو می بینم. ...
28 بهمن 1391

برای پدرت می نویسم

می گفتم: دوست دارم دخترم شبیه پدرش باشد   و چرخ زمانه به کام من چرخید و آرشیدا شبیه پدرش شد و حالا تمام لحظه هایی که حضور نداری نگاه آرشیدا که چون نگاه تو، لبخندش که خنده تو و چهره اش که مانند تو و وجودش که وجود توست با من است. و این یعنی شانس بزرگ زندگی من                                                    دنیای من شما ...
27 بهمن 1391