باز هم دورهمی نی نی ها
بلاچه من
امروز من و شما ، خاله مژگان و دنیز و خاله الناز و آرمیتا ناهار رفتیم خونه خاله نازنین مامان پارمین جون
خاله خیلی زحمت کشیده بود و حتی برای شماها هم غذای جداگانه درست کرده بود.
کلی به همه خوش گذشت.یه ناهار توپ هم خوردیم ، شما نی نی ها حسابی با هم بازی کردین و البته گاهی کار به کتک کاری هم می رسید.
که صد البته شما در این امر از همه جلوتر بودی و من مجبور بودم حسابی مواظبت باشم.
تازه کلی هم با هم رقصیدین و هر کدومتون یه ادایی داشتین.
تازه خاله ها هم خیلی منو دعوا کردن گفتن آرشیدا ماشالله خوبه و تحرکش خیلی زیاده و خیلی هم باهوشه
و من خدا رو شاکرم که دختری به این باهوشی و زنگی دارم.
اینجا هم هر کدومتون یه طرف مشغول هستین
و اما کارهای تو شیطون بلا
. اینجا هم تا غافلت کردم رفتی زیر میز TV و می خندیدی و برمیگشتی ببینی من نگاهت می کنم یا نه
و اینجا هم بجای اینکه بشینی توی رورئک رفتی روش ایستادی
از این سبد اسباب بازیهای پارمین خیلی خوشت اومده بود فکر کنم بخاطر رنگش بود
در یک چشم به هم زدن نفهمیدم چطوری رفتی توش نشستی و بعدش تلاش می کردی که بیایی بیرون
اینجا هم عصری همه با هم نشستین و از توی یه بشقاب بصورت دسته جمعی غذا خوردین